در شهریوری که روزهای پایانیش بوی پاییز میدهد🍂 دانه به دانه هسته از دلِ آلبالوها بیرون میکشیدم 🍒بلکه بتوانم دانه به دانه حواس پرتی هایم را،دلنگرانی هایم را،غصه هایم را از دل در آرم و پرتاب کنم به دور دست ها...جایی که نتوانن مرا پیدا کنن...اما بی فایده بود،هرچه بیشتر کلنجار میرفتم آلبالوها له تر میشدن و من به حواس پرتی و دلنگرانی ها مبتلا تر...در نهایت آلبالوها در شهد شیرین غوطه ور شدن و پایان کارشان شیرین کردن کام ما بود😊
کاش ما انسان ها از پس له شدن های زندگانی،زیر و زِبَر های روزگار که بر آمادیم وقتی چشم باز کردیم ببینیم شهد شیرین زندگی دور مارو احاطا کرده🙂
دلنوشته ای از خودم برای شما🙃

خب حالا سلام😅عاشق عکس ساده ی مربام شدم بدون بریز و بپاش ولی نتیجه رو دوس داشتم امیدوارم که شما هم دوست بدارین🌱
تقدیم به دوست و خواهر خوبم نفیسه که ۲۵ شهریور تولدشه😍دو سه روز دیگه
تولدت مبارک هم دمو هم همچیه من🤣🫂مددکار😍
ب امید روزی که دوتایی بریم مسافرتو بزنیم جرر..ررر بدیم این جاده رو با مو...زیک😂😂😂نفیس جان امیدوارم از پس چالشای این روزا حسابی بر بیای مثل همیشه قوی پر قدرت ادامه بدی😍😍🌱

و آمااا تقدیم به همه ی شهریوری های گل گلابم
سوگندووووو😍🤰مامان ایلیا فاطمه جوووون😍
معصومه جان مامان یاسمینا😍 زهرا جان مامان فاطمه😍chef zahraعزیزم که فعلا تو برنامه نیس
بقیه حضور ذهن ندارم🥺🥲بگین بهم🙃

و اینکه ماهی شما رو دووووس 🫂🫂🫂
در پناه الله باشین🤲
قلبهای سرختون تپنده❤️❤️❤️